ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻨﻢ ﻣﯿﻠﺮﺯﺩ
ﺍﺯ ﺯﺧﻤﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻡ … ﺷﮑﺴـﺘﻪ ﺍﻡ
ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟؟
ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﻡ
ﺍﻣﺎ
ﺍﺷــــــﮏ ﻧﻤﯿﺮﯾﺰﻡ
ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﭘﺸﺖ
ﻟﺒﺨـــﻨﺪﯼ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﯿــــﮑﻨﺪ
کمی دیر آمدی ای عشق
اما باز با این حال
اگر چیزی
از این غارتزده باقیست،
غارت کن
شهر عشاق
هیچ قَطاری بِخاطِرِ دِلتَنگیِ
مُسافِرَش
تَوَقُف نِمی کُنَد
شهر عشاق
تو که نیستی انگار دنیا نیست …
هیچ چیز و هیچکس با من راه نمی آید در نبودت ! نه دلم و نه نفسهایم …
این جور وقت ها فقط چشمانم خوب اشک میریزند و سیگار هایم قشنگ دود میکنند