شهر عشاق | بهترین سایت عاشقانه

بودنت حس عجیبیت که دیدن دارد

ناز چشمان قشنگ تو کشیدن دارد

اتش از هرم تنت سخت به خود میپیچد

لب تو کهنه شرابی ست و

در غم عشق نبودیّ و محبت کردی 

این هم از لطف شما بود و نمی‌دانستیم
من نکردم گله از عهد و وفاداری تو

 عهد ما عهد جفا بود و

...

شعر های عاشقانه

در حضور خار ها هم میشود یک یاس بود
در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود
میشود حتی برای دیدن پروانه ها

برای دیدن ادامه شعر ها به ادامه مطلب مراجعه کنید

روز هاست که دلتنگم

روز هاست که دلسنگم

روز هاست که پر بستم

روز هاست که من خستم

روز هاست که تونیستی

روز هاست که من تنهام

روز هاست که ذهن تو

درگیر چشمام نیست

روز هاست که قلب تو

اسیر دستام نیست ...

این شعر نوشته ی خودمه و ادامه داره ...

                                                                                                                   *پریا*

...همین که یک نفر از دور لباسش رنگ تو باشه 

...همین که تو مسیر من یه گل فروشی پیدا شه 

 ...بازم یاد تو می افتم

چشمامو رو هم میزارم حــس می کنم پیــش منـی ..

دنیــا واسم قشنگ می شــه انگار با من حرف می زنی ..

دیگه چشام باز نمی شن انگار دارم خواب می بینــم ..

دوباره باز دست تو رو آروم تو دستــام می گیــرم ..

بهت می گم حقیقته بــودنه من کنار تــــو .. ؟!!

من اونیم که سایه ام نداشت

دلش رو توی کوچه جا گذاشت

همون که تو دلش غما رو کشت .

غیر از این سکوت چیزی برنداشت

من همونیم که گریه میکنه

همون که بغضو ول نمیکنه

همون که هیشکی باورش نکرد

اشکو عاشق گونه میکنه

صدام که سر به اسمون کشید

دلای عاشقو به این  جنون کشید

. صدات که سر به آسمون کشید ، دلای عاشقو به جنون کشید . صدای موندگارت همیشه قلبای عاشقمونو به جنون میکشه.

خدا ببخشه اون رو که نموند

که قلب سادمو اون به خون کشید

عشق ادعا سرش نشد 

آخرش نشد که یاد من بره

آسمونو باورش نشد

کبوترش نشد دوباره بپره

اما تو آسمونو باور کردی . آسمونو باور کردیو کبوترش شدیو پریدی. پروازت مبارک

امروز خاکسپاری مرتضی پاشایی بود . براش آرزوی شادی و آرامش ابدی میکنیم و برای خانواده ی داغدارش صبر آرزو میکنیم.

روحش شاد ... صدایش ماندگار

من میخوام از تو چشات

غربت شبها رو ببینم

من میخوام از رو لبات

سرخی گل ها رو بچینم.

من میخوام با دل خستم

غم رو از دلت برونم.

من میخوام تا که همیشه

تا ابد با تو بمونم

من میخوام عطر صداتو

به یه باغ گل ببخشم

من میخوام مثل ستاره

توی شبهات بدرخشم

من میخوام یه فصل تازه

واسه تو هدیه بیارم

من میخوام شوق بهار رو

به خزونت بسپارم

من میخوام حرمت عشقو

از پرنده ها بپرسم

من میخوام رو قله عشق

با تو از هیچی نترسم

حال من دست خودم نيست ، ديگه آروم نمي گيرم
دلم از کسي‌ گرفته که مي‌خوام براش بميرم

باز سرنوشت و انتهاي آشنايي
باز لحظه‌ هاي غم‌ انگيز جدايي

باز لحظه‌ هاي ناگزير دل‌ بريدن
بازم اول راه و حس تلخ نرسيدن

پاي دنياي تو موندم ، مثل عاشق هاي عالم
تا منو ببخشي آخر ، تا دلت بسوزه کم کم

مثل آينه رو به رومه ، حس با تو بودن من
دارم از دست تو ميرم ، عاشقي کن ، منو نشکن

باز سرنوشت و انتهاي آشنايي
باز لحظه‌ هاي غم‌ انگيز جدايي

باز لحظه‌ هاي ناگزير دل‌ بريدن
بازم اول راه و حس تلخ نرسيدن

من و آوای گرمت را شنودن

بدین آوا غم دل را زدودن

از اول کار من دلداگی بود

ولیکن شیوه ی تو ، دل ربودن

گرفت از من مجاله دیده بستن

همه شب بر خیالت در گشودن

قرار عمر من بر کاستن بود

تو را بر لطف و زیبایی فزودن!

غم شیرین دوری بر من آموخت

سخن گفتن ، غزل خواندن ، سرودن

من و شب های غربت تا سحر گاه

چو شمعی گریه کردن ، ناغنودن

چه خوش باشد غم دل با تو گفتن

وزان خوشتر امید با تو بودن !

سروده ی مهدی سهیلی